-
رهایم کن
یکشنبه 23 آبانماه سال 1389 23:51
آری تو خوبی، بدی از من بود و هست... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ********************* گفتمش هیچ مگو، با من بمان کاش میگفت هرچه بر دل بود و بر جانش کشید آن سیه چشمان برق دیروز ندارد چه کنم؟ کاش میبستی روز اول بر دیدار من سردیش گاه از نگاهش بود و گاه دستان پر مهرش چه سود؟ سردیش از سوز و سرما...
-
رهایم کن
یکشنبه 23 آبانماه سال 1389 20:46
جوابش با باران امشب... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. *************************** شب است شاید سرد؛ بردرخت هیچ نیست نه برگی؛نه لانه ای خالی برزمین هیچ نیست جزخاکی آشفته برآسمان تاچشم کارمیکندسیاهی وسیاهی البته بگویمت این توصیف من نیست این فضاازنگاه این عابران است خواهی دانی دردلم چه میگذرد? بنشین...
-
رهایم کن
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 23:22
گل دارم رز سرخ رز سفید... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************** پنجره باز است و دو چشم منتظز کودکی را میشنوم رز سرخ رز سفید دارم، به عزیزان خود رز هدیه دهید او بی اعتنا می گذرد آقا رز دارم رز سرخ رز سفید لبخند کجی میزند و میگوید: آفرین بر تو، اما من عزیزی ندارم، رز ماندگار نیست...
-
رهایم کن
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 23:18
آنگه که کمرنگ شدم درخاطرت... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************* آنگه که کمرنگ شدم درخاطرت؛نقشی بزن برآسمان ازقلبی نحیف؛یادکن گرمیتپدروزوشبش؛ازشوق دیدارست وبس گرکمرنگ شدم درخاطرت یادکن باران راای رفیق بی چتربمان درزیریادآن روزهای قشنگ گرکمرنگ شدم درخاطرت گربریادنداری نام من...
-
رهایم کن
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 20:52
دنیادروغی بیش نیست... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. *********************** آنکه پیراهنت میکشددستان من است میخ بر در نیست؛تندی مکن دست ازگوشت بگیر صوت التماس من است؛ چکش مسگرنیست بنگربرزیرپایت؛دل خونین من است؛گوسفندقربان نیست لحظه ای مهربان شودستی بکش برجسم وجانم که این دنیادروغی بیش نیست...
-
رهایم کن
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 23:19
وبه شوق صدایت همیشه چشم انتظارم... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. *************** شب بمن میخنددگویى شادمان است.من شادمانی اش میفهمم من به شب میخندم .یک بغل یادتو را در ازاى لبخند،هدیهءشادمانیست.شب مرامیبوسد.آه بوسه اش عطر تو داردجانم.نکند نزدیکى؟امانه توکه فرسنگها دورى.گویى تواین لحظه بیادم...
-
رهایم کن
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 23:30
تا این دل هست بهار است بهار دلم ماندگار است... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. *********************** خاطراتم گم شد؛آن دیوارکه نابودشدجایگاه قاب عکسش بودتکیه گاه شانه های دردمندش بود؛آن اتاق که نابودشدیادخنده هایش بودحال دانی که چرادق کردندشمعدانی هایش؛پاییزماندگاراست درآن خانه؛من آن دیوارتازه...
-
رهایم کن
شنبه 10 مهرماه سال 1389 16:31
برای چشمان منتظرم دعا کن... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ********************** کسی در آنسوی پنجره دست تکان میدهد و با وجود دلتنگیش میخندد کسی درچهار چوب درآیة الکرسی میخواند و پشت سرت آب میریزد کسی به آغوشت میکشد و میگرید و کسی از راه دور؛باسکوتش بخدا میسپاردت چشمانم به پنجره و دلم درچهار چوب...
-
رهایم کن
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 23:10
پنهان از چشم من... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ********************* پنهان از چشم من قاب عکست از نظر برداشتی روز و شب در گوش من صوت تو بود که چه بسیار برق نگاهم دوست میداشتی نیستی در برم بسیار غمگینم تو بگو برای این دل چه جوابی داشتی حال خندان باشو شادمان تو که پا بر غصه ها گذاشتی گر بازگردی...
-
رهایم کن
شنبه 3 مهرماه سال 1389 16:59
به چه عادت کنم، نتوانستنت یا نخواستنت... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************** مدتهاست رختخوابم برفیست تابه سردی دلت عادت کنم مدتهاست دو میل بدست امروزم بفردایم میبافم تا به نداشتنت عادت کنم سفره ء من خالی از توست هنوز عادتم نیست برایت لقمه نکنم، عادتم نیست اول خودم آخر خودم به چه...
-
رهایم کن
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 18:31
حال که هستم در آغوشت... لطفا برای خواندن ادامه متن با ادامه مطلب مراجعه کنید. ****************** اگر پاییز بادیدن بهارآهی کشد شایدکهنسالیم به یاد جوانیم آهی کشد؛آهی به حرارت بوسه های یادگارتو؛شاید باورق خوردن خاطراتم لبخندی زنم حتی به آن عشقی که گم شد؛شاید بغضی کنم و قطره اشکم برچروکی صورتم بقلطد؛اما باز هم دلشاد...
-
رهایم کن
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 14:04
طلوع خورشیدم از کجاست؟؟؟؟؟؟ لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************** آرامش دریا همچون آغوش توست آن روز که دل بستی در ساحلش نشستم چه آرام و چه طوفانش دوست میداشتم حال دیگر تو دل کندیو من خشمگینم به یاد هر زخم تو سنگ بر امواجش پرتاب کردم حال منم و سخره ی سنگی طلوع خورشیدم از کجاست؟؟؟؟؟؟
-
رهایم کن
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 16:45
آه اگر پیدا نشود آن چشمان سیاهت چه کنم؟؟؟؟ لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ****************** قبول؛بازهم من چشم مگذارم؛تا چند شمارم؟ دگر شمارشی نیست مرا؛دلم میلرزد؛ بیایم جان دلم؟؟؟ کجا پنهانی؟نشانی ده؛دگر طاقتم نیست؛پیدا شو؛این بازی تلخیست روزها گذشت شبها گذشت هنوز پنهانی یا در نظرکسی دگر...
-
رهایم کن
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 00:20
قلم نمی رود بگویم رهایم کن... لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************** قلم نمیرود بگویم رهایم کن؛گویی تورا عهدیست باسر نوشتم؛ تابه پایان میرسدخواهم به بادبسپارمت؛ای امان ازیاد تو؛باردگرآن صوت تو؛ آن خنده های سرخ تو بربند میکشد جان ودلم کس نمیداندکجاست جای ماندنم
-
رهایم کن
دوشنبه 29 شهریورماه سال 1389 11:37
تحمل بایدت جان دلم... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ***************** تاریکی شب به رنگ چشمانش بود ،هر2 را ازمن گرفت بهارم آغوش مهربانش بود ،هر2 را ازمن گرفت آرامش دل؛صدای شیوایش بود ،هر2 را ازمن گرفت نقش خنده؛از دیداربی تابش بود ،هر2 را ازمن گرفت آنچه نامش مینهندعشق؛بوسیدن لبهایش بود ،هر2 را...
-
رهایم کن
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 16:41
هرچه کهنه دارید میخرم... برای خواندن ادامه متن لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************* صدای دوره گردمی آید _هرچه کهنه میخرم؛؛؛؛؛؛ .آی بایست .کمی صبرکن _سلام؛چه داری؟ .تنهایی ام رادارم کهنه نیست؛بوی تازگی دارد در ازای تحمل میخواهم؛قاب عکسی دارم درازای چشم بینا میخواهم یک گونی خاطرات خوب دارم در ازایش بالشتی...
-
رهایم کن
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 17:14
همیشه زود دیر خواهد شد. خیلی زود... لطفا برای خواندن ادامه متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. ****************** کاش میشد نقش خنده هایت رابر دیواردنیا کشم؛ کاش میشد آنگاه که از رفتنت زانو دربغل میفشردم و میگریستم توبرشانه ام میزدی و میگفتی؛طاقت ندارم، بخند؛؛ هر عابری صدایی دارد چه میگوید مهم نیست؛ صوت تورا میخواهم؛ حال...
-
رهایم کن
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 16:42
تا فراموشی چقد راهست؟؟؟؟؟ برای خواندن ادامه متن لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید. ******************* آنسوی دوری ها کجاست؟ آنجا که تو دلتگمی ازآن همه احساس چقدر باقیست؟ مرا با پای پیاده پذیرا هستی؟ سکوتت فراموشیست؛ تافراموشی 1دنیا راهست و من ناتوان؛ زانوهایم بوی خاک میدهد بس تو مرا شکستی؛باد درخت بید را می رقصاند؛شاخه...
-
رهایم کن
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 16:21
آسمان ببار، بی او ببار... لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید. ************** باد چون شانه ی چوبی مینوازد موهایم را و من گردر آغوشت بودم برق نگاهم مینازد بر جسم و جانت؛1قدم مانده به باران چشم انتظاربودم؛ ضربان قلب من از شوق دیدارت بود و بس انتظارو انتظار دریغ ازپیکی، صدای پایی، حتی قاصدکی، آه دلم دروغ نمیگوید؛گردلت بادلم...
-
رهایم کن
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 23:32
و حال منظره ای خالیست... لطفا برای خواندن ادامه ی متن به ادامه ی مطلب مراجعه کنید. ******************* کودکی ام حباب شیشه ای راتکان میدهد.منظره ای برفیست ویک نیمکت .یک نیمکت و یک آغوش.یک آغوش یک دنیاعشق. یک دنیا عشق و یک بغل یاس. یک بغل یاس ویک لبخند. که آن لبخندرابه دنیانمیدهم. سالهایم گذشت و امروز دلتنگم به سراغ گوی...
-
رهایم کن
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 13:28
افسوس که او خود تنهاست و آن همه زیبایی را تنها کرد... برای خواندن متن به ادامه مطلب مراجعه کنید. *************** آنکه رنگ سیاه زد بر تابلوی زنی در مزرعه به هیچ جز شب نمی اندیشید. به ترس آن زن از شب. به باز نگشتن مرد کشاورز .به رقص پروانه ها. به دستمال گلدوزی شده خیس بر بند که تنها یادگار مادر بود. به هیچ... و حال...